یادی از زنان روستای یساقی
...می گویند ابن شداد 35 سال ملازم صلاح الدین ایوبی بود تا در باره او کتابی بنویسید. او کتابش را نوشت ولی اشاره ای به زنان حرم او نکرد.. زیرا زنان صلاح الدین هیچ وقت خو را به ابن شداد نشان ندادند.... این داستان داستان غم انگیز زنان این مرز و بوم است. کسی از آنان در برگه های تاریخ و اسناد موثق رد پائی نمی بیند. ... راستش سخن گفتن از زنان روستایی سخت تر از زنان شهری است. نه کسی به آنها اعتنا می کند و نه آنان خود تمایل دارند که نامشان برده شود.. اولین زن سواد دار یساقی را نمی شناسم ولی برایم جالب خواهد بود اگر بدانم اولین سواد دار روستای ما کی بود... نمی خواهم طولانی بنویسم اما دوست دارم از چند زن که از آنها در ذهنم بعنوان زنان برتر نقش بسته اند می خواهم نام ببرم... اولین زن مشهور زنی بنام معصوم پیر بود که در یک صد سال پیش می زیست. او سه شوهر کرد و از این سه شوهر پسران فراوان آورد و بنوعی می توان گفت همزه وصل بسیاری از خانواده های روستای یساقی است... برخی از روشنی های بالا محله و پاسندی های پائین محله از این زن زاده شده اند.. تنها تصویری که از ایشان می توان داشت همان زاد و ولد زیاد است.. دومین زنی که بنظرم قوی بود حاج معصوم نامی بود که مادر شهید علی پاسندی بود.. زنی با دلی بزرگ.. که وقتی پسرش به او معترض می شود که مادر یکی از دلایل شهید نشدن من این است که تو نمی خوای من شهید بشوم و مادر را مجبور می کند که برای شهادت فرزندش دعای خالصانه کند... و او چقدر بزرگ بود..... سومین زن را باید از خانم شهید محمد روشنی نام ببرم.. او هم فرزند 13 ساله اش را در سال 62 در جنگ از دست داده است و هم شوهرش در سال 61 شهید شده است.... چهارمین و پنجمین زن در محل ما از جمله زنانی بودند که در مراسم محرم بیشترین زحمت را می کشیدند.. محترم جعفری که همه به او محترم خاله می گفتند و بانو مومنی که زن حاج محمد بهرام بود... مهربان.. زحمت کش و خیرخواه... با روی گشاده که همه کس از آندو با احترام یاد می کنند.... ششمین زن را می خواهم اختصاص دهم به زنان ملای یساقی که در مکتب خانه های خانگی خود قران درس می دادند... زنان ملا در روستای یساقی اصالت غیر یساقی دارند. یک نفر کردکوئی و دیگری متعلق به سمنان بود. و اما مسن ترین زن را می توانیم از زنی بنام صنم ننه یاد کنیم که به اصطلاح به او می گفتند صن نه.. قریب به 124 سال یا بیشتر عمر کرده بود... هر کسی را می دید می گفت فکر می کرد نبیره او هست و صدا می زد مهدی تو هستی؟؟ .. عالب افراد را فرزند خود خطاب می کرد و می گفت من در کودکی به او شیر دادم. تا اینکه یک روز نوه اش که آدم شوخی هست به او گفت با این حساب هر کس را می بینی می گوئی من به او شیر دادم.. مگه تو چند لیتر شیر داشتی و.. . از این حرفا... چند ویژگی زنان یساقی برایم جالب بوده وهست: اول اینکه برخلاف برخی از روستاها که مشاهده می شود زنان بیرون دروازه آمده و روبروی دید مردم با یکدیگر گعده می کنند، این موضوع را در یساقی اصلا ندیده ام... دوم اینکه زنان روستای یساقی که قبلا در اقتصاد خانواده نقش زیادی داشته اند هم اکنون آن نقش را ایفا نمی کنند. دیگر به زمین رفتن و نشا کردن و وجین کردن و درو کردن و.... این چیزها دیده نمی شود. سوم اینکه تا موقعی که یساقی بودم بسیار به ندرت دیدم که زنان روستائی در عروسی ها آنچنان که در بعضی از روستاهای دیگر معمول است در جلوی دید مردم رقص کنند .و... الان را نمی دانم.... چهارم اینکه همانند همه زنان ایران آموزش در بین زنان و دختران یساقی نقش زیادی یافته است....هم اکنون در میان آنان نخبگان دانشگاهی هم وجود دارند که بعضا متصدی مناصب اجرائی در استان هم شده اند پنجم اینکه زنان روستای یساقی هم در جریان انقلاب اسلامی و هم در جریان جنگ تحمیلی نقش بارز و ارزنده ای داشتند. یادم می آید چه زن هایی که طلاها و یک عمر اندوخته ی خود را برای اینکه سهمی کوچک در جنگ داشته باشند به جبهه ها هدیه کرده بودند. یادم نمی رود همسر عمویم بااخلاص این کار را کرد و چه خوب به آن افتخار هم می کرد. در تاریخچه روستای یساقی یکی از زنان یساقی در جبهه های جنگ حاضر شده بود. این یادداشت به مناسبت روز زن نوشته شده است..... با احترام به همه زنان و مادران ... روز مادر مبارک باشد...هدف این وبلاگ
ضرب المثل ترکمنی جالب درخصوص هفته وحدت
ایل ایله سیغار، اوی اویه سیغماز.
معنی فارسی: ادغام دو ایل در هم ممکن است ولی ادغام دو خانه ممکن نیست
اِل اِلی یووار، ایکی ال بیرلشیب یوزی
معنی فارسی: دست دست را میشوید و دو دست باهم صورت را میشویند.
...